۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

شکوفایی

مدتها بود نتونسته بودم برای دخترم مطلب بنویسم। حالا اون حسابی بزرگ و تو دل برو شده। تو این مدت دوبار شمال رفته و تونستیم ببریمش ماسوله و تله کابین لاهیجان। تو این دو تا تجربه حسابی کیف کرده। ایام عید هم که حسابی آتیش سوزونده। اصلا اجازه نمی داد سفره هفت سین رو زمین بمونه، آخرش مجبور شدیم بزاریم رو اپن آشپزخونه। عاشق پارک و تاب و سرسره است। مجبور شدیم براش یه تاب بخریم (به قول خودش تاب تاب)، اما فقط یه روز جواب داد و حالا دیگه قشنگ میگه بریم پارک।واکسن هجده ماهگیش یه خورده اذیتش کرد و یکی دو روزی یا راه نمی رفت یا لنگان لنگان راه می رفت। این روزها با مامانش میره کلاس। خانه فرهنگ سعادت آباد که برای هر سن و سالی کلاس داره। توی این کلاس نقاشی می کشن، با رنگها بازی می کنن و ارتباط با بچه های دیگه رو یاد می گیرن، خلاصه خیلی روشون تاثیر داره...









هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر